خواهم آمد سر هر ديواري ، ميخكي خواهم كاشت.
پاي هر پنجره اي ، شعري خواهم خواند.
هر كلاغي را ، كاجي خواهم داد.
مار را خواهم گفت : چه شكوهي دارد غوك !
آشتي خواهم داد .
آشنا خواهم كرد.
راه خواهم رفت.
نور خواهم خورد.
دوست خواهم داشت.
دوست خواهم داشت
(سهراب)

تولد...
باز هم به بهانه تولدم از زندگی می گویم
که به آن امیدوارم
چه ساده است با گریستن خویش زنده می شویم
و چه ساده در میان گریستن می میریم
و در فاصله این دو سادگی چه معنایی می سازیم
به نام زندگی
زندگی کوچه ای است در غبار هزاران آرزو فرو رفته است
و غم خنده را در آغوش می فشارد
و رد پای عشق را در گذر زمان خواسته یا نا خواسته
در گنجینه افکارم هراسان بر جای می گذارد
زندگی هنر هم نفسی با غمهاست
و هنر ساختن اکنون تا روشنی آینده ست
زندگی هنر یافتن روزنه در تاریکی ست
زندگی دوختن شادی هاست
و به تن کردن پیراهن گلدار امید
بیایم بیرون رویم از خانه و از کوچه بن بست زمستانی
تا رسیدن به بهار
پس بیایم صادقانه زندگی کنیم...
